بسمه تعالی
سئوالات نیمسال اول 90-89 بررسی موارد خاص -آقای دکتر واعظ
1)انواع هزینه یابی بر اساس حجم پردازش اطلاعات شرح داده وانواع آن را بطور کامل توضیح دهید؟
2)معیار عدم تقارن زمانی محافظه کاری را شرح داده وآیا با نظر اصول حسابداری تطابق دارد یا نه آن را نقض می کند؟
3)محافظه کاری مشروط وغیر مشروط را شرح دهید؟
4)اقلام تعهدی را شرح دهید وانواع آن را نام ببرید ؟
5)توجیهی که حسابدارها برای استفاده از محافظه کاری دارند چیست وانواع آن را نام ببرید؟
6)اقلام تعهدی چه تآثیری بر مدیریت سود دارد و ارتباط آن را با محافظه کاری به طور کامل شرح دهید؟
موفق باشید
حاکمیت شرکتی به چه معناست؟
حاکمیت شرکتی (corporate Governance) به مجموعه روشها، سیاستها و قوانین ناظر بر هدایت و کنترل صحیح شرکت اطلاق میشود که در روش اداره یک بنگاه و یا سازمان تاثیر بگذارد. حاکمیت شرکتی را «حاکمیت واحد تجاری» یا «نظام راهبری سازمانی» نیز نامیده اند. حاکمیت شرکتی را میتوان به صورت ساختاری منسجم از روابط در نظر گرفت که میان سهامداران، مدیران، ذینفعان و ناظران برقرار میشود تا منافع کلیه مالکان و ذینفعان تضمین شود. این مفهوم همچنین در راستای دستیابی به فرهنگ صحیح پاسخگویی، شفافیت در ارائه اطلاعات و گزارشگری مناسب، موثر است. حاکمیت شرکتی یکی از رایجترین مفاهیم در واژگان تجارت جهانی است
هموارسازی سود
هموارسازی سود عبارت است از اعمال نظر مدیریت شرکت در تقدم و تاخر ثبت حسابداری هزینه ها و درامدها و یا به حساب گرفتن هزینه ها یا انتقال انها به سال های بعد به طوری که باعث شود شرکت در طول چند سال مالی متوالی از روند سودبدون تغییرات عمده برخوردار باشد.هدف مدیریت این است که شرکت را در نظر سرمایه گذاران و بازار سرمایه با ثبات و پویا نشان دهد.در این مقاله به روش های هموارسازی سود از یک طرف و از طرف دیگر به سازوکارهایی از قبیل ویژگی های کیفی اطلاعات و افشاء بیشتر باعث می شود مدیریت شرکت در فرایند هموارسازی موفق نباشد می پردازد.اهميت دادن به درآمد و سود حسابداري گزارش شده ، يك فرضيه اي وجود دارد كه مديران جستجو مي كند كه سود را در طي تمام دوره هموار نمايد بطوريكه جريان سود ثابت بيشتر با واريانس سالانه كمتر منتهي به ارزش گذاري شركت بالاتر مي شود .
مدیریت سود و هموارسازی سود چیست؟
مداخله هدفمند در فرآیند گزارشگری مالی خارجی که به قصد کسب منافع شخصی صورت میگیرد را «مدیریت سود» گویند. مدیریت سود زمانی واقع میشود که مدیر، ارقام متفاوتی از سودهای واقعی را به سهامداران گزارش کند.مدیریت سود وقتی بیخطر است که تصمیمات مبتنی بر سود مدیریت شده همانند تصمیمات مبتنی بر سود مدیریت نشده باشد.
هموارسازی سود نوعی عمل آگاهانه است که توسط مدیریت و با استفاده از ابزارهای خاصی در حسابداری برای کاستن از نوسانات در سود انجام میگیرد. به بیان دیگر هموارسازی سود در محدوده اصول و استانداردهای پذیرفته شده حسابداری حاصل میشود. در هموارسازی سود به واسطه جابجایی که در درآمدها و هزینهها انجام میگیرد سود یک یا چند دوره مالی تغییر یافته و تعدیل میشود، در واقع میتوان گفت هموارسازی سود عمل عالمانهای است که توسط مدیریت انجام میشود.
هموار سازی سود عبارت است از اعمال نظر مدیریت شرکت در تقدم و تاخر ثبت حسابداری هزینهها و درآمدها یا به حساب گرفتن هزینهها یا انتقال آنها به سالهای بعد، بطوری که باعث شود شرکت در طول چند سال متوالی از روند سود بدون تغییرات عمده برخوردار باشد. هدف مدیریت این است که شرکت را در نظر سرمایهگذاران و بازار سرمایه، با ثبات و پویا نشان دهد.به عنوان مثال یک معامله بعنوان هزینه در صورت سود و زیان به جای افشای آن در یادداشتهای همراه صورتهای مالی، دو شیوه گزارشگری متفاوت است که یک نوع اطلاعات را انتقال میدهد، اما تاثیر آنها بر اعداد حسابداری به عنوان مبنایی برای قراردادهای کتبی بین شرکت با طرف قراردادش فرق میکند.
سهام رشدی و سهام ارزشی
سرمایه گذاری به روش رشدی
سهام رشدی: طرفداران این رویکرد اعتقاد دارند که دلیل اصلی برای سرمایه گذاری در این نوع سهام، سرمایه گذاری در رشد آینده سودهای شرکت است و بنابراین بهترین نوع سهم برای تملک، سهمی است که انتظار می رود سود آن با سرعت متوسط بالایی رشد کند. از این رو تحلیل گران اقتصادی کوشش می کنند تا شرکت هایی را شناسایی کنند که هنوز به مرحله بلوغ خود نرسیده اند؛ زیرا این شرکت ها برنامه های پژوهش و توسعه قوی بیشتری دارند. سرمایهگذاران رشدی، در پی سهام شرکت هایی هستند که در طول تاریخ، رشدی سریع تر از حد متوسط داشتهاند و بنابراین قابلیت رشد بالایی دارند. رشد با عواملی مانند افزایش سود یا میزان فروش یک شرکت اندازه گیری می شود. مدیران سهام رشدی تمایل دارند که هر سودی را انباشته و از پرداخت سود خودداری کنند؛ زیرا می خواهند که دوباره هرگونه وجه نقد در دسترس را در موسسه سرمایه گذاری کنند. بنابراین، سرمایه گذاران رشدی، به طور عمده بازده سرمایه گذاری خود را از محل افزایش در قیمتهای سهام به دست می آورند(ایوانی، فرزاد، 1378).
برخی از ویژگیهای کلی برای شناسایی سهام رشدی به شرح زیر است:
1- میزان رشد قوی: هم تاریخی و هم پیش بینی شده؛
2- میزان بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) قوی: آیا بازده حقوق صاحبان شرکت با صنعت و متوسط 5 سالهاش تطبیق می کند؛
3- وضعیت سوداوری سود هر سهم (EPS): به ویژه سود قبل از مالیات. آیا شرکت، فروشها را به سود تبدیل می کند؟ آیا مدیریت نظارت و مهار هزینه ها وجود دارد؟ حاشیة سود قبل از مالیات باید متجاوز از میانگین 5 ساله و متوسط صنعت آن باشد؛ و
4- قیمت پیش بینی شده سهم چیست؟ قیمت این سهم می تواند در 5 سال دوبرابر شود؛ تجزیه و تحلیل گران این
پیش بینی ها را بر طبق مدل تجاری و وضعیت بازار شرکت انجام می دهند( (ken little,2006).
سرمایهگذاری به روش ارزشی
رویکرد ارزشی رویکرد تجزیه و تحلیل بنیادی کلیدی است. به این رویکرد، رویکرد گراهام، بهنام توسعهدهندة آن، بنجامین گراهام (Benjamin Graham) نیز اطلاق میشود. در این روش، سرمایهگذاران، به ارزش روز شرکت توجه میکنند بدون آنکه انتظار داشته باشند شرکت رشد چشمگیر یا تغییرات عمدهای داشته است. سپس سهام را زمانی که قیمت آن کمتر از قیمت ذاتی آن است میخرند. به این ترتیب سرمایهگذار ارزشی، حاشیه اطمینان بالایی دارد که سرمایهگذار رشدی بهطور معمول از آن بیبهره است (ایوانی فرزاد ،1378).
اغلب کارشناسان بازار سهام، سهم ارزشی را نوعی سهم میدانند که سود، سود تقسیمی، ارزش دفتری و یا دیگر شاخصهای بنیادی هر سهم آن در مقایسه با شرکتهای مشابه در آن صنعت، کمتر است و در نتیجه با در نظر گرفتن معیارهایی مانند P/E و B/P ارزان است. سرمایهگذاران ارزشی در جستجوی سهام شرکتهایی هستند که وضعیت مطلوبی دارند اما بازار سهام آنها را بهطور موقت زیر قیمت ذاتی، ارزشگذاری کرده است. بنابراین انتظار این است که بازار، این اشتباه را در قیمتگذاری کشف کند و قیمت این سهام افزایش یابد.
اگرچه تعریف واضح و مشخصی از سهام ارزشی و رشدی وجود ندارد، بیشتر سرمایه گذاران در تعدادی از معیارهای کلی توافق دارند که در زیر به برخی از معیارهای سهام ارزشی اشاره شده است(ken little2006).
1-نسبتP/E چنین شرکتی در طبقه بندی بر حسب آن باید در 10درصد انتهایی قرار گیرد؛
2-نسبتPEG آن باید کمتر از 1 باشد که نشان می دهد شرکت، زیر قیمت ارزش گذاری شده است؛
3-دارایی های جاری آن، دو برابر بدهی های جاری باشد؛ و
4-حداقل حقوق صاحبان سهام از محل بدهی ها باشد.
یکی از ابزارهایی که در پژوهش های متعدد برای طبقه بندی سهام به ارزشی و یا رشدی استفاده شده است استفاده از نسبت ها می باشد که رایج ترین آنها عبارتند از:
1- بتا پایین
2- نسبتP/E: قیمت به سود هر سهم. سهام ارزشی دارای P/E پایین است؛
3- نسبتD/P:سود تقسیمی بهقیمت. سهام ارزشی دارای D/P بالا است؛
4- نسبتS/P: فروش بهقیمت سهم. سهام ارزشی دارای S/P بالا است؛
5- نسبتCF/P : جریانهای نقدی بهقیمت سهم. سهام ارزشی دارای CF/P بالا است؛
6- نسبتB/P: ارزش دفتری داراییها بهقیمت. سهام ارزشی دارای B/P بالا است؛
7-نسبت D/E: نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام. سهام ارزشی دارای D/E پایین است.
اگر چه ممکن است از همه این نسبتها استفاده شود، از نسبتB/P بهطور گستردهای بهصورت انفرادی بهعنوان شاخص ارزش استفاده میشود.
نظرات شما عزیزان:
پیشنهاد میکنم خلاصه مقالات را بصورت تفکیک شده به همراه موضوع مقاله قرار دهید.